دور دور با بلاگردون (3)


دور دور با بلاگردون (2)
حسابی شب شده بود که وارد تبریز شدیم؛ خسته بودیم ولی شوق رسیدن به قلب آذربایجان وجودمان را لبریز کرده بود. تبریز را به لطف دوستی با حورا و نسرین و چند تن دیگر می‌شناختم ولی شناختن کجا و دیدن کجا. تبریز یکپارچه نور بود و روشنایی سایه انداخته بر درختان شاهگولی عطش دیدن این شهر کهنسال را بیشتر می‌کرد.
شاهگولی را قلب تبریز می‌نامند، به طوری که محال است کسی قدم در این شهر اساطیری بگذارد ولی به دیدن این تفرجگاه عظیم نرود.
شاهگولی به زبان ترکی یعنی دریاچه بزرگ و دلیل نام‌گذاری آن، دریاچه‌ای است که در وسط این تفرجگاه قرار دارد.
درختان سر به آسمان‌سای، بوته‌های گل، نوای مستانه پرندگان، دور تا دورمان را احاطه کرده‌اند. پاتریک و سوفی مشغول عکاسی بودند و من گوشه‌ای دنج برای خودم نشسته و غرق در شکوه این شهر بودم.
تبریز به باغ شهر معروف است. شهری با چشمه‌های جوشان که قدمت آن به دوران باستان باز می‌گردد. بعد از گشت و گذار مفصل در شاه‌گولی و شام دلچسب در هتل پارس، به سمت هتل راه می‌افتیم. فردا روز پرکاری در پیش داریم.
حوالی ظهر به سمت مرکز شهر راه می‌افتیم. مقصدمان مسجد کبود و موزۀ آذربایجان است.
مسجد کبود که به فیروزۀ جهان اسلام معروف است، یادگاری از قرن نهم هجری است، یک بار در زلزلۀ مهیب تبریز آسیب‌های جدی دیده و بعد‌ها بازسازی شده است. مقبرۀ شاه جهان و همسرش از جمله بخش‌های قابل توجه این مسجد است.
در کتاب توریست معروف فرانسوی از این محل، به مسجد آبی یاد شده است. دوستان مسافرمان، حیرت زده به کاشی‌کاری‌های مسجد نگاه می‌کنند و از گفته‌های راهنما تند و تند نت بر می‌دارند. پاتریک در دانشگاه بوستون زبانشناسی خوانده و مطالعات ادبی گسترده‌ای داشته و در همین تحقیقات دامنه‌دار تا حد زیادی به زبان فارسی اشراف پیدا کرده است. 
تبریز موزه‌های بسیاری دارد، موزۀ آذربایجان، موزۀ قاجار، موزۀ سنجش، موزۀ عصر آهن، موزۀ تاریخ طبیعی، موزۀ سنگی و ...اما زمان ما محدود است و هنوز شهرهای بسیاری باقی مانده‌اند که باید دوستان‌مان را بگردانم. موزۀ آذربایجان بعد از موزه ملی تهران، دومین موزه تاریخی ایران است. سه سالن بزرگ دارد و در آن بیش از 23 هزار اثر موجود است. 
عکاسی در موزه ممنوع است و پاتریک و سوفی وقت بیشتری برای دیدن و ثبت دیده‌ها در ذهن‌شان دارند. 
پیش خودم حساب کرده‌ام که مهمانان‌مان را برای ناهار به کافه‌ای در دل بازار تبریز ببرم. کافه اسرافیل بین اهالی بازار معروف است. پاتریک توی گوگل اطلاعات بازار تبریز را برای سوفی می‌خواند و هر دو مدام حیرت زده به هم نگاه می‌کنند. انگار باورشان نمی‌شود در مقابل بزرگترین بازار سرپوشیدۀ جهان ایستاده‌اند. پاتریک و سوفی حالا در شمار خیل کثیری از توریست‌هایی قرار گرفته‌اند که از بازار تبریز نوشته‌اند. مارکوپولو، ابن‌بطوطه، یاقوت حموی و .....
اینجا جهان دیگری است، تیمچه‌ها، سراها، گذرها و هر کدام قصه‌ای در دل خود پنهان کرده‌اند، یادگاری از دل تاریخ. بوی ادویه در مشام‌مان پیچیده، صدای آواز خوانی مغازه‌دارها، نبض زندگی در رگ و پی این بازار است. در پیچ در پیچ  این بازار کافه اسرافیل را یافته و خستگی‌مان را روی تخت‌های کافه هوار می‌کنیم. بوی دیزی و کوفته‌های خوش آب و رنگ تبریزی کافه را آکنده است. 
آنقدر راه رفته‌ایم که پاهایم رمقی ندارند، اما پاتریک و سوفی انگار خستگی نمی‌شناسند، از بازار یک راست به سمت راسته‌کوچه رهسپار می‌شویم، به سمت خانه‌ای که در بطن انقلاب مشروطه، مامن مشروطه‌چی‌ها بوده است. خانۀ مهدی کوزه‌کنانی از تجار معروف تبریز، حالا خانۀ مشروطه نامیده می‌شود. خانه‌ای برآمده از دل تاریخ. پر شکوه و پر رمز و راز. تِلی را می‌بینیم ایستاده بر قامت دیوار، یادآور دلیر زنان آذربایجان، سوفی در عکس تلی غرق شده است، گویی باور ندارد زنی در آن برهه از تاریخ اسلحه به دست گرفته و دوشادوش مردان شهرش برای آزادی جنگیده باشد. گویی باور ندارد اینجا تبریز است و شجاعت در سرشت زنان و مردانش نوشته شده است. شام را در مغازه‌های سنگی شهناز می‌خوریم، شب‌های تبریز زیبا و آرام است. جای دیدنی بسیاری در انتظارمان است اما دریغ که بدون دیدن‌شان تبریز را ترک می‌کنیم. فردا باید در ارسباران چشم بگشاییم و ریه‌هایمان را از اکسیژن پر کنیم.
ادامه دارد ...

ب ن: چالش قاب دلخواه من رو یادتونه؟ متاسفانه باخبر شدیم که کودک یک ساله‌ای که یکی از دوستان از چهره‌اش به عنوان قاب دلخواه یاد کرده بود، الان ناخوش‌احواله، لطفا برای سلامتی‌اش دعا کنید.
۷ نظر ۲۶ موافق
yasna sadat
۲۰ مهر ۱۶:۱۷

به‌به

خوشا به حال پاتریک و سوفی

 

واقعا شناختم از تبریز خیلی کم بود دمتون گرم:)

 

امیدوارم هرچه زودتر حال این کوچولومون خوب بشه❤

پاسخ :

اره واقعا :))
خواهش می‌کنیم :)

ان‌شاءالله 🌹
میرزا مهدی
۲۰ مهر ۱۷:۵۳

آقا اینا تو کرونا چرا انقدر دور دور میکنن؟ یکی بیاد به من بگه.... فرهنگ دور دور رو دارید جا میندازید تو بیان؟

DD:

پاسخ :

سلام میرزای عزیز :)
دور دورهاشون مربوط به قبل از کروناست ولی سفرنامه‌شون رو داریم الان منتشر میکنیم :دی
نسرین ⠀
۲۰ مهر ۱۸:۵۶

@عمو میرزا

 

اینا دارن سفرنامه‌شون رو الان منتشر می‌کنن، نگفتن که همین الان تبریز بودن :)

پاسخ :

بله :)

هیـ ‌‌‌ـچ
۲۰ مهر ۲۱:۰۸

دیدن بیماریِ همه دردناک و تلخه اما واقعاً طاقت دیدن بیماری بچه‌ها رو ندارم و با نهایت بغض و عشق آرزو می‌کنم هر چی زودتر این عزیز دلمون سلامتیش رو به دست بیاره...

پاسخ :

همین‌طوره، بچه‌ها انقدر معصوم و پاکن که دیدن ناراحتی و بیماریشون خیلی سخته :(
ان‌شاءالله 🌹
macho picho
۲۱ مهر ۰۲:۳۳

یزد هم اومدن ؟

پاسخ :

هنوز نه :)
یاسمن :)
۲۱ مهر ۱۳:۲۰

انشالا که زودتر حالشون خوب بشه

پاسخ :

ان‌شاءالله 🌹
فاطـــღـــمـه ツ
۲۶ مهر ۱۹:۰۷

خوش گذشت؟ :)

پاسخ :

بله گویا خوششون اومده ^_^ 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفان