معرفی کتاب سالمرگی نوشته اصغر الهی


اصغر الهی بیش از آنکه نویسنده باشد یک  روانپزشک است. همین نکته به وضوح دلیل این پیچیدگی روابط در شخصیت‌های داستان‌هایش را نمایان می‌کند.

خود الهی دربارۀ فعالیتش در این دو حوزه می‌گوید: «دلم می‌خواست نویسنده‌ای به‌نام یا روانپزشکی توانا شوم. که به هیچ‌کدام از این دو آرزوی خود دست نیافتم. بـا ایـن همـه هنوز امیدوارم که شاید… »

هر چند که تواضع در این جمله موج می‌زند و ما می‌توانیم با خواندن تنها همین یک اثر از او، به قدرت جادویی قلمش پی ببریم. 

اصغر الهی در این رمان از تکنیک «خودواگویی روایی» بهره برده است و داستان بلندش در زمرۀ داستان‌های روانشناختی دسته بندی می‌گردد.

شیوۀ روایت داستان، تک‌گویی است گاهی این تک‌گویی‌ها مخاطب دارند و گاهی بدون مخاطبند. واگویه‌ها و تک‌گویی‌های این داستان بلند، یکی از دلایل سخت‌خوانی آن محسوب می‌شود.

نثر شسته رفته، زبان روایی جذاب، انتخاب زاویه دید درست، از دیگر ویژگی‌های برجستۀ این کتاب هستند. 

لحن رمان سالمرگی لحنی شاعرانه و غم‌انگیز و نوستالژیک است. آهنگ روایت در طول داستان ثابت می‌ماند و تمام اجزای داستان در خدمت نویسنده‌اند تا به بهترین شکل ممکن روایتش را کامل کند.

این اثر خواندنی در سال 85 به چاپ رسیده و سال بعد برندۀ جایزۀ گلشیری شده است. 

بخش‌های جذابی از این کتاب را با شما به اشتراک می‌گذاریم تا ترغیب‌تان کنیم به خواندن کتاب.


-فکر و خیال مرا ربود.

-سفر دشواریست زیستن.

-حیف دست‌های خالق تو

-در عشق مرا مستعمرۀ خودش کرد.

-کاوید، خالی‌ام کرد و انداخت دور

-لی‌لا چه کسی می‌تواند دیوانگی‌های قلب آدمی را روی صفحۀ کاغذ نقاشی کند؟

-هر وقت کسی می‌میرد فکر می‌کنم تکه‌ای از تنم کنده می‌شود.

-تو به من گفتی برو نقاشی، حیف از دست‌های تو.

-روی بر گرداندم تا چهره‌ام را نبیند، تا این را نفهمد که مثل گلدان چینی قدیمی توی دلم شکسته است؛ اما فهمیده بود.

-حیف که هیچ وقت نفهمید عاشقش بودم. فرصتش را پیدا نکرد که بفهمد. سرگرم خل‌بازی‌هایش بود، می‌خواست دنیا را یک تنه تغییر دهد، چه دل شیدایی.

-ما را به اسارت آوردی، زن‌ها را همیشه به اسارت می‌برند. سده‌هاست که در اسارت زندگی کرده‌ایم و می‌کنیم. برای آنکه خودم را باور کنم، نقاشی کردم. آهنگ ساختم، فیلم درست کردم حالا می‌بینم مثل همه زن‌ها باید فقط گریه کنم تا خودم را باور کنم.

-بی‌اختیار پرسیدم: «دکتر می‌دانید لب‌های زنی را که بوسیده‌اید، بوسه‌اش چه مزه‌ای دارد؟!»

۸ نظر ۲۴ موافق
عکاسِ فرفری!
۱۹ مرداد ۱۲:۰۹

چه عکس خوشگلیه!

خیلی متن قشنگی انتخاب کردین👌🏻👌🏻

پاسخ :

^_^
خوشحالیم که خوشت اومده فرفری جان :)
سین دال
۱۹ مرداد ۱۲:۳۶

حتما باید بخونمش

هم کتاب خیلی خوبی رو انتخاب کردین هم معرفی خیلی خوبی بود :)

پاسخ :

امیدواریم که بخونید و خوشتون بیاد :)
خوشحالیم که خوشتون اومده :)
عکاسِ فرفری!
۱۹ مرداد ۱۳:۳۵

ضمنا روز جهانی عاشقان کتاب رو به همگی تبریک میگم🤩📚

پاسخ :

خیلی متشکریم، همچنین ما هم به تو و بقیه‌ی دوست‌داران کتاب تبریک میگیم :)
کامیار ...
۱۹ مرداد ۱۳:۵۳

رفت توی لیست خرید 😊

ممنون بابت معرفی💚💜

پاسخ :

خواهش میکنیم :)
امیدواریم خوشتون بیاد :)
yasna sadat
۱۹ مرداد ۱۵:۰۷

واقعا از اون کتابایی هست که باید دوبار خوند تا خیلی قشنگ بری توی دل متن...

پاسخ :

دقیقا باید عمیق و با تامل مطالعه بشه.
Faez eh
۱۹ مرداد ۱۸:۱۳

بازم از این کارای قشنگ انجام بدین :) 

 

پاسخ :

حتما فائزه جان:)
•miss writer•
۲۰ مرداد ۲۲:۴۳

به لیست علاقه‌مندیام اضافه شد :))

پاسخ :

امیدواریم بخونی و حسابی خوشت بیاد :)
بلوبی ⁦💙
۲۲ مرداد ۰۹:۵۴

خیلی هنرمندانه به معرفی این کتاب پرداختین

و مطمئنا باید کتاب عالی باشه. 

حتما میره تو لیست کتابام.

ممنون⁦:-)⁩

پاسخ :

خوشحالیم که دوست داشتی بلوبی عزیز :)
امیدواریم بخونی و حسابی کیف کنی :)
خواهش می‌کنیم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفان