اگر مثلا یک سال و دو ماه پیش این فیلم را دیده بودم، قطعا احساسم نسبت به فیلم متفاوتتر بود. یا شاید احتمال وقوع قصه داستان در نظرم کمتر بود. اما در یک سال گذشته نگاهمان به دنیا، به زندگی، به خودمان و به اطرافیانمان آنقدر تغییر کرده که بتواند نگاهمان را به یک فیلم هم تغییر دهد.
تقریبا بالای نود درصد داستان فیلم داخل یک بار اتفاق میافتد و قصه به راحتی مخاطب را به دنبال خود میکشاند.
در قسمت ژانر فیلم نوشته شده: کمدی، ترسناک و مهیج! برای من کمدی سیاه داستان در میان هیجان آن گم شده بود. همین هیجان در کنار داستانی که هر لحظه از فیلم من را مجبور میکرد تا خودم را داخل بار و کنار آن آدمها تصور کنم و به تصمیمی که احتمالا میگرفتم یا کاری که احتمالا انجام میدادم فکر کنم، دلایل کافی هستند که بخواهم این فیلم را به شما معرفی کنم.
داخل بار آدمهای مختلفی کنار هم قرار گرفتهاند که هر لحظه باید برای ادامه زندگیشان تصمیم مهمی بگیرند. تصمیمی که نه فقط خودشان که شاید در زندگی تمام آدمهای داخل بار تاثیر میگذارد. در یک لحظه میتوانند خودشان را تنها حس کنند و بقیه آدمهای آنجا را دشمن! در لحظهای دیگر در یک جبهه باشند علیه شخصی دیگر!
در مورد داستان فیلم معمولا نوشتهاند: که در شلوغی شهر مادرید، به دو نفر جلوی بار شلیک شده و کشته میشوند! همه ترسیده و فرار میکنند! و چند نفر داخل بار، بیخبر از همه جا خودشان را حبس کردهاند!
فکر میکنم اگر بیش از این درمورد داستان فیلم بنویسم، لذت دیدن فیلم را کمتر میکند! همین بس که در ادامه شاهد چالشها و درگیریهای افراد داخل بار برای پیدا کردن علت این اتفاق، ترس آنها، تصمیماتشان و تلاش کردنشان برای رهایی هستیم!
فکر میکنم نیازی نیست تا شخصی حرفهای در مورد فیلم صحبت کند تا ثابت کند چقدر آدمهای داخل بار، چالشهایشان، افکارشان و تصمیماتشان میتواند شبیه زندگی تک تک ما باشد!
از دیدن این فیلم لذت ببرید و فکر کنید به اینکه ما در لحظات مختلف زندگیمان شبیه کدام شخصیت بودیم؟ و شبیه کدام یکی از آنها تصمیم گرفتیم؟
به نظر شما آدمها موقع ترس عوض میشوند؟ یا خود واقعیشان را نشان میدهند؟
نام فیلم: (The bar (el bar
کشور: اسپانیا
زبان: اسپانیایی
کارگردان: Alex de la Iglesia